هرگز از مرگ نهراسیده ا م
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
هراس من_ باری_ همه از مردن در سرزمینی ست
که مزد گورکن
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد.
****
جستن
یافتن
و آن گاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش
بارویی پی افکندن-
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
( شاملو)
|