تولدی دیگر

غریبی بس مرا دلگیر داره


فلک بر گردنوم زنجیر داره


فلک از گردنوم زنجیر وردار


که غربت خاک دامن گیر داره


*****************
پارادایس یکمین سال عمرخویش را پشت سرنهاد و من سی ونهین سال را


پـــارادایس یک سال را با دوستانی همدم وهمدل پشت سر نهاد ومن سی نه


سـال را تنها و غریب چونـــان کرگدنی تنها سر بر زیر افکنده در لم یزرع


روزمرگی و پوچستان زمین و زمان دربین خــویشان وعزیــزانم گم گشتم و


خفگــی دیوانه واری گلویم رامی جویدوحال باز تنها و تنها تر در غربتستانی

جزیره وارواتوپیایی دردرون خویش هم درجغرافیای مکانی وزمانی خویش


 تا دست سرنوشت برای این نابخشوده چه تقدیری را رقم زده است شکنجه هایی

 سیزیف وار برای تنی فرسوده وخسته

از ادامه حیات در این کره خاکی و این دایره مینا  که چنین خونین گشته از آن وین

جگرمی نخورده وسینه ای مال امال درد که اورا نیست مرحمی بر دل ریش خورده اش

خدا  را مرحمی

ع.سربدار