توطئه ای به همدستی خدا وعشق

برای باز آفرینی جهان ! فلک را سقف بشکافتن  وطرحی دیگر انداختن

خلقتی دیگر  بر روی ویرانه های این عالم ؛ بر خرابه های هر چه هست

هر چه بود ! بنای جهانی نو در این دنیای فرتوت حشرات بی شمار ! جهانی

که ساکنان آن سه خویشاوند ازلی اند

 خــــدا ؛ انـــــسان و عــــــــشق

این است امانتی که بر دوش آدم سنگینی میکند واین است آن پیمانی

که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم وخلافت او را در کویر زمین

تعهد کردیم.  ما برای همین هبوط کردیم واین چنین است که به سوی

او باز می گردیم.

هبوط : دکتر علی شریعتی

*************

بغضی مبهم گلویم را سخت میفشارد بر انگاره که هر آن قالب تهی کنم

چشمانم را پرده ای از اشک پوشانده ...... نمیتوانم چیزی بگویم

از داغ از دست دادن عزیزانی که شاهد مرگشانیم

آن هم نه مرگی با شکوه که مرگی کثیف وآلوده

یکی دچار ام اس شده ؛ دیگری غرق در مواد مخدر

افیون بنگ و تریاک وجدیداشان اکس وهزاران

کوفت وزهر مار دیگر

پس کجایید ای بزرگان قوم ای شیوخ قبیله

ننگتان باد  باده هایی را که در بزم می نوشید

شرمتان باد جامه هایی را که در جشن  میپوشید

تا کی  تا چند به زندگی ننگینتان ادامه خواهید داد

ماان قوم نیستیم که اندرون از طعام خالی داریم که در

آن نور معرفت بینیم

ما مرد رهیم که هراسمان از مرگ نیست

پیش چشمانم را پرده ای ازاشک پوشانده است

ننگ بر شرفتان ؛ ننگ بر غیرتتان  که گر مرد

بودید ویک ذره جوهر وغیرت در رگهای بی

رگتان وجود میداشت برای این نسل فنا شده قدمی بر می داشتید

همه تان چه ان اندیشمندانتان ؛ چه ان روشنفکرانتان

ننگتان باد

پیش چشمم را پرده ای ازاشک پوشانده است

سال ۸۴ شمسی است ؛ سال سکوت  وسال فرار

فرار مغز ها وروشنفکرانمان

سال در بند کشیدن انسان های آزاده

تفو  بر شما و بزرگانتان که شاهد

ومسئول از بین رفتن نسلی  هستید

 که آینده ساز فرهنگ وجامعه فردایمانند

تفو بر شما که خود عامل از بین بردن این نسل

شدید.

پیش چشمانم را پرده ای از خون پوشانده است

ع.سربدار