اعظم عباسی
دیده مان به شبنم نشسته
دل مان را نیز غباری از اندوه
اندوهی دهشتناک
وخیال مان در انسوی
دیوارهای بلند زمان در خیالی مبهم
خاطره تلخ است ؛شیرین است
گس است؛بیاد می ماند
مرور میشود ؛ فراموش میشود؛ تداعی میشود
اول بار که گریستم ؛یادم نیست
گویندم زمانی بود ؛ زمان تولدم
مگر نه تولد و زندگی شیرین و زیباست پس چرا گریستم
اول بار که لبخند بر لبانم نقش بست؛ آنگاه بود که مادرم
در آغوشم کشید
اول بار که با عروسکانم سخن گفتم یادم هست ؛ ولی
افسوس که ندانم چه گفتم
اول بار که دروغ گفتم کسی نفهمید
اول بار که چشمانم بر آسمان فتاد ؛ ابری بود؛بارانی بود
باران زیباست؛نه ؟ اول بار که باران خوردم؛ طعمش خوب بود
شیرین بود.اول بار که غروب شد؛ یادم هست؛ دلم گرفت ؛آه کشیدم
درد کشیدم؛ و دگرانم گفتند نقاش شده ام ؛ انتظار کشیدم؛جمعه شد
جمعه سپید است ؛روز تکامل آفرینش؛اما نه ..! خاطرات جمعه سیاه
اول بار که شعر گفتم صبح بود؛ اولین روز بهاربود؛ یادم هست ؛ زیبا بود
اول بار که آرزو کردم؛ بر ان خیال بودم که تحقق می یابد
در اولین باد رندگانی بر خویش لرزیدم ؛ سردم شد
اول بار که توپ بازی کردم؛ گل خوردم؛ سیب خوردم
یاد آدم افتادم؛ وی نیز به سبب خوردن سیب از بهشت مبهوط شد
ای کاش کسی نفهمد که من سیب خورده ام
اول بار که خوابیدم ؛ خواب نبود ؛ رویا نبود؛کابوس بود؛ کابوسی وحشتناک
شاعری خودش را دار زد
اول رنگی را که دیدم ؛ رنگ بی رنگی بود ؛رنگ پاکی بود
رنگ خلوص؛ راستی می دانید ؟ رنگ بی رنگی ؛ چه رنگی است
اول بار که خاطره نوشتم آه ....! یادم نیست؛ خاطره ام آتش گرفته
سوخته است؛ خاکستر شده است ؛ سرد شده است
ققنوس ازآن تولد یافته است ؛ ققنوسی که افسانه شده است
خاطراتم گنگ است؛ مبهم است ؛ خاطره تلخ است
شیرین است ؛ گس است ؛ به یاد می ماند ؛ فراموش می شود
مرور می شود؛ تداعی می شود
اول بار که گریستم یادم نیست ؛
اما گویندم زمانی بود ؛ که تولد یافتم
ع.سربدار
با سلام.
هم میهن گرامی پایگاه اینترنتی هم میهن مکانی مناسب برای بحث و گفتگوی ایرانیان عزیز بر روی اینترنت در زمینه های عمومی-تخصصی و... شما را دعوت به میکنم در کنار ما و دیگر هم میهنان باشید. http://www.HamMihan.com
همچنین در صورت امکان به آدرس ما لینکی داده و یا آن را در وبلاگ خود معرفی کنید تا دیگر هم میهنان نیز با اطلاع شوند.
آدرس پایگاه هم میهن http://www.HamMihan.com
------------
تحت پشتیبانی خدمات ایران تکنولوژی
www.IranTec.com
وبلاگ زیبا و مفیدی دارین که موزیک هم چندین برابر زیباش کرده....شعریه که تمام احساسات رو توصیف کرده...تمام این زندگی که نه میشه گفت رسم خوشایندیه نه میشه گفت نکبت...!
موفق باشید...خداحافظ
سلام شعر بسیار جالبی بود و در ضمن وبلاگتون هم زیبا تر شده
سلام امیدوارم که حالت خوب باشه زیبای وب لاگتون بالا تر از تصور من بود خیلی قشنگ هست بخصوص شعراتون تبریک می گم اما بدون من نه جوک می گم نه دروغ واقعا از ته دل بهتون تبریک می گم اگه بتونید به من هم یه سر بزن
دوستاره شما اقا صادق
رخصار مرد واری مغموم به ما داده اند.....
سلام
بازم زیبا بود.واقعا کیف کردم
راستی عزیزم من با بی اجازگی بهتون لینک دادم ناراحت که نمیشین هان
در پس درهای شیشه ای رویا.....در مرداب بی ته آیینه ها........هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم.......یک نیلوفر روییده بود........گویی او لحظه لحظه در من تهی میریخت.....و من در صدای شکفتن او........لحظه لحظه خودم را میمردم.